سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خـطـ خـــــــــطـی

آن روز که سقف خانه ها چوبی بود
 
گفتارو عمل درهمه جاخوبی بود
 
امروز بنای خانه ها سنگ شده
 
دلها همه با بنا هماهنگ شده




نوشته شده در چهارشنبه 91/11/18ساعت 1:3 عصر توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

 دلم که می گیرد، به خودم وعده روزهای خوب را می دهم ، از همان روزهای خوبی که سالهاست به امید رسیدنشان تقویم را

 خــــــــــــط خـطی  می کنم


نوشته شده در سه شنبه 91/11/17ساعت 11:47 عصر توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

در مسیر اصفهان نجف آباد یک ماشین عروس بسیار عجیب دیدم که با خواهش از آقا داماد خواستم عکس بگیرم و ایشان هم قبول کرد.
 
به گفته آقا داماد (آرش پژمان مقدم) این تعداد کارت شارژ را که با آن ماشین عروس را مزین کرده بود حدود چهارهزار و پانصد عدد میباشد که طی دوسال جمع آوری کرده و به امید چنین روزی که با این ماشین عروس همسر آینده اش را به زادگاه خود ببرد همت گماشته و بالاخره به آرزویش رسید.
 
این ماشین عروس جالب فقط با کارت شارژ تزئین شده
 
این ماشین عروس جالب فقط با کارت شارژ تزئین شده

نوشته شده در سه شنبه 91/11/17ساعت 9:36 صبح توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

اولین و قدیمی ترین عکس از مکه


نوشته شده در سه شنبه 91/11/17ساعت 9:33 صبح توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

مشکلات خود را با مداد بنویس و پاک کن را در اختیار خدا بگذار ...


نوشته شده در سه شنبه 91/11/17ساعت 9:23 صبح توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

 


نوشته شده در یکشنبه 91/11/15ساعت 11:28 صبح توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

 

 

 یک دختر در حمام:


ساعت  4 بعد از ظهر


1ـ لباساشو رو درمیاره رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره  ها رو تو یکی دیگه میگذاره

 

2ـ در حموم رو از تو قفل میکنه جلوی آیینه می  ایسته شکمش رو که تمام مدت داده بود تو, میده بیرون و

شروع میکنه به غر غر  و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش

 

3ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و  صابون معطر مخصوص پوست صورت , مو بدن, کف پا و … رو بیرون میاره و

می  چینه رو لبه وان

 

4ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده, پرپشت  کننده, براق کننده و…میشوره و هفده دقیقه ماساژ

میده

 

5ـ یکبار دیگه با  همون شامپو موهاشو میشوره
6

ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش  میماله تا 60 میشماره

 

7ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید  خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش

پاک شده. وگرنه بعد از حموم  موها وز میکنه

 

8ـ خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو  ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیغ بر

میداره و یا علی. آی

 

9ـ موهاش رو  حسابی می چلونه, حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو  ورانداز میکنه. از

اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده, احساس  خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه

عکس خودش تو آیینه میفرسته

 

10ـ  خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شد

11ـ  تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و  موهای زائد بی تربیت

 

12ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش.تمام بدنش  رو با لوسیون چرب میکنه

13ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب  کنه

 

14ـ 48 دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه

ساعت 8 شب

یک پسر در حمام:

ساعت  4 بعد از ظهر

1ـ همون طور که رو تخت نشسته , لباساشو میکنه. هر کدوم رو  پرت میکنه یه گوشه اتاق

 

2ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به  سمت حموم

3ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور  چپ, فیگور راست, نیم ساعت قربون صدقه

خودش میره, (این قدوبالا رو ببین چه  کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه

 

4ـ  زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز, آبی, بنفش

5ـ در کمد  شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره

 

6ـ با قالب صابون سبزش  زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون

7ـ با همون  صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره

 

8ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا

9ـ  زیر دوش .... به خاطر.....شدن .... تو حموم ,کر کر میخنده

 

10ـ دو  دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده, آخه این دفعه... رسیده 

11ـ  چاه حموم رو هدف گیری میکنه و ......

 

12ـ از زیر دوش میاد بیرون و  یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس 

شده. ( بیخیال…مامان خشک میکنه )

 

13ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و  همون طور خیس خیس میره تو اتاق....


نوشته شده در یکشنبه 91/11/15ساعت 11:27 صبح توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

مرگ انسان زمانیست که،

نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد

و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن

 


نوشته شده در شنبه 91/11/14ساعت 11:20 عصر توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

 

خدایی را که به اجبار به یاد آوری بی اختیار فراموشش خواهی کرد.


نوشته شده در شنبه 91/11/14ساعت 11:19 عصر توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

بعضی ها از دور می درخشند!

نزدیک که میشوی یک تکه شیشه ی شکسته ای بیشتر نیستند

که باید لگدی بهش زد تا از مسیر نور آفتاب دور شوند

و چشمان دیگری را خیره نکند و گول نزنند . . .


نوشته شده در شنبه 91/11/14ساعت 11:15 عصر توسط ابوالفضل نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت