این روزها من ... خدای سکوت شده ام
حبیب: چرا نیومدی در دکون گویند کریم است و گنه می بخشد گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم... به سلامتی خاطرات که خیلی عجیبند .... گاهی اوقات میخندیم به روزهای که گریه می کردیم .... گاهی گریه می کنیم به یاد روزهایی که می خندیدیم...... سلام روزگار ... چه میکنی با نامردی مردمان ... من هم ... اگر بگذارند ... دارم خرده های دلم را ... چسب میزنم ... راستی این دل ... دل می شود ؟
مهم نیست که از بیرون چه طور به نظر میام کسایی که درونم رو می بینند برام کافیند برای اونهایی که از روی ظاهرم قضاوت می کنند حرفی ندارم همین که همون بیرون بمونند براشون کافیه! ” سکوت “ خطرناکتر از حرفهای نیشدار است کسی که سکوت میکند ، روزی ” سرنوشت “ حرفهایش را به شما خواهد گفت
مجید: امروز جمعه است، تعطیلیه
حبیب: امروز دوشنبه است، خیلی داریم تا جمعه
مجید: نخیییر، تو اون تقویمه که آقام اون سال خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعه است
حبیب: (با پوزخند) اون تقویم باطله است
مجید: واسه من جمعه جمعه آقامه، شنبه شنبه آقامه، خواه مرده، خواه زنده، جخ تقلید مرده جائزه، آقا میگه پا منبر، زکی اینوووو.. ..
- نامزد داری ؟ - رفتم خدمت و اومدم حامله بود - پس چی داری ؟ ...- هیچی بابا یه
یه شبم مث فقیر فقرا بخواب ببین چه عالمی داره .....
(متن دیالوگ گوگوش و بهروز وثوقی در همسفر )
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |